loading...

مجله خبری تشریفات

بازدید : 23
يکشنبه 23 بهمن 1401 زمان : 11:19

وقتى خبر عهد و پیمان شکنى بنى قریظه به فرستاده پروردگار رسید، آن حضرت بسیار اندوهگین شد؛ زیرا مسلمانها تشریفات ترحیم مشهد در وضعیت بسیار سختى به رمز مى بردند. قریش با هم پیمانان خویش از سوى شمال، مدینه را محاصره کرده بودند و بنى قریظه نیز در درون شهر، قصد همکارى با معاند و کارشکنی به مسلمان ها را داشتند، چون عهد شکنى یهود بنى قریظه در آن لحظات شمّاس ضربه سختى به مسلمان‌ها بود و همین قضیه کافى بود تا فرستاده به موجب قراردادى که با سه تیم یهود مدینه داشت به پیکار وی برود. ولی آنها به نقض عهد اکتفا نکردند و حرکاتى جاری ساختن دادند که سبب شدّت معضل و حتمى شدن حمله مسلمان ها به آن‌ها شد. مثلا این اقدامات، کوشش آنها براى شبیخون به مدینه بود؛ لذا از قریش و غطفان دو هزار نیرو خواستند. فرستاده با اگاهی یافتن از این جریان پانصد مرد مبارز و جنگجو را در مدینه گماشت و فرمود تا صبح تکبیر بگویند و از منزل ها حفظ نمایند. حتى ده نفر یهودى به یکى از ساختمان بلند هایى که زنان بالاى آن رفته بودند، حمله کردند و یکى از آن ها خواست وارد دژ گردد که صفیه عمّه نبی با چماقى به سراغ آن مرد یهودى رفت و با زدن ضربه اى به سرش او‌را کشت. سایر ملازمان وی هم فراروگریز کردند. (معافرى، سیره ابن هشام، ج2، ص228).

این اقدامات، نقض آشکار قسم طومار اى بود که بنى قریظه با فرستاده امضا کرده بودند. طبیعى میباشد که جواب اینگونه حرکات مذبوحانه و مبارزه جویانه اى، آن هم در بدترین حالت، جز مجازات مشقت بار عاملان آن نباشد. بعداز آن که نزاع احزاب با مسلمان ها به دلایلى با ناکامی رو به رو شد،[11] وقت آن بود که مسلمانها سراغ معاند داخلى فرایند و با کسانى که در دشوارترین وضعیت، معاند بیرونى را یارى کردند تکلیف خویش را یکسره نمایند. آن ها بعداز چندین روز محاصره، تسلیم شدند و پیامبر خداوند امر دستگیر آنان را صادر فرمود و اموالشان نیز مصادره شد؛ آن گاه سعد بن معاذ، گران قدر اوس را براى داورى در زمینه ی بنى قریظه گزینش فرمود. برخى هم گزینش سعد را از سوى خویش بنى قریظه مى دانند. (معافرى، سیره ابن هشام، ج2، ص240 و موثر، الإرشاد، ج1، ص110).

سعد بعداز آن که از بنى قریظه درباره قضاوت خویش تعهد گرفت اذعان کرد: قضاوت اینجانب این میباشد که مردان بنى قریظه کشته شوند و زنان و فرزندانشان اسیر و اموالشان بخش خواهد شد. فرستاده خداوند فورا این حکم را تأیید کرد و به گفته دارای شهرت مورخان حدود هفتصد تا هشتصد نفر یهودى از دم تیغ گذشتند. (معافرى، سیره ابن هشام، ج2، ص240؛ واقدى، المغازى ، ج1، ص512؛ زهرى، الطبقات الکبرى، ج2، ص57؛ یعقوبى، تاریخ، ج1، ص371؛ طبرى، تاریخ، ج2، ص249 و موثر، الارشاد، ج1، ص111).

مورد قتل عام بنى قریظه، در زمان هاى نو آیتم عیب گیری جدّى برخى سیره نویسان و دانشمندان تاریخ اسلام قرار گرفته، دلایل و شواهدى در ردّ یا این که دست‌کم شک و تردید در قصه دارای اسم و رسم اقامه شد‌ه‌است. (براى مثال نگاه نمائید به: محمد والیهود: نظرة جدیده، ص130 به آن‌گاه؛ شهیدى، تاریخ تحلیلى اسلام، ص88؛ زرگرى نژاد، تاریخ صدر اسلام، ص461). مهمترین و اصلى ترین نقدى که بر این ماجرا وارد میباشد، مخالفت قطعى آنان با طریق پیامبر خداست. سیره فرستاده اکرم(ص) بر مهربانى و عفووبخشش بود و فرستاده بسیارى از آن ها را که با اسلام دشمنى کرده یا این که فرد وی را آزار دادند، اعطا کرد. حتى از کسانى که فرمان قطعى اعدامشان را صادر کرده بود، سپری شد. در دشوارترین و لبریز تلفات ترین پیکار (بدر) که نبی فرمان داشت که اسیر نگیرد، صرفا هفتاد نفر از مشرکان کشته شدند و در هیچ نزاع دیگرى هم این رقم تکرار نشد. حکم اعدام را هم جز در مورد ها نادر جاری ساختن نکرد؛ بعد از آن چه‌گونه متصور میباشد گروهى بلندمرتبه را چنین قتل عام نماید و به اصطلاح با قتل شکیبایی (دستگیرى و اعدام) نابود نماید؟

وقتى خبر عهد و پیمان شکنى بنى قریظه به فرستاده پروردگار رسید، آن حضرت بسیار اندوهگین شد؛ زیرا مسلمانها تشریفات ترحیم مشهد در وضعیت بسیار سختى به رمز مى بردند. قریش با هم پیمانان خویش از سوى شمال، مدینه را محاصره کرده بودند و بنى قریظه نیز در درون شهر، قصد همکارى با معاند و کارشکنی به مسلمان ها را داشتند، چون عهد شکنى یهود بنى قریظه در آن لحظات شمّاس ضربه سختى به مسلمان‌ها بود و همین قضیه کافى بود تا فرستاده به موجب قراردادى که با سه تیم یهود مدینه داشت به پیکار وی برود. ولی آنها به نقض عهد اکتفا نکردند و حرکاتى جاری ساختن دادند که سبب شدّت معضل و حتمى شدن حمله مسلمان ها به آن‌ها شد. مثلا این اقدامات، کوشش آنها براى شبیخون به مدینه بود؛ لذا از قریش و غطفان دو هزار نیرو خواستند. فرستاده با اگاهی یافتن از این جریان پانصد مرد مبارز و جنگجو را در مدینه گماشت و فرمود تا صبح تکبیر بگویند و از منزل ها حفظ نمایند. حتى ده نفر یهودى به یکى از ساختمان بلند هایى که زنان بالاى آن رفته بودند، حمله کردند و یکى از آن ها خواست وارد دژ گردد که صفیه عمّه نبی با چماقى به سراغ آن مرد یهودى رفت و با زدن ضربه اى به سرش او‌را کشت. سایر ملازمان وی هم فراروگریز کردند. (معافرى، سیره ابن هشام، ج2، ص228).

این اقدامات، نقض آشکار قسم طومار اى بود که بنى قریظه با فرستاده امضا کرده بودند. طبیعى میباشد که جواب اینگونه حرکات مذبوحانه و مبارزه جویانه اى، آن هم در بدترین حالت، جز مجازات مشقت بار عاملان آن نباشد. بعداز آن که نزاع احزاب با مسلمان ها به دلایلى با ناکامی رو به رو شد،[11] وقت آن بود که مسلمانها سراغ معاند داخلى فرایند و با کسانى که در دشوارترین وضعیت، معاند بیرونى را یارى کردند تکلیف خویش را یکسره نمایند. آن ها بعداز چندین روز محاصره، تسلیم شدند و پیامبر خداوند امر دستگیر آنان را صادر فرمود و اموالشان نیز مصادره شد؛ آن گاه سعد بن معاذ، گران قدر اوس را براى داورى در زمینه ی بنى قریظه گزینش فرمود. برخى هم گزینش سعد را از سوى خویش بنى قریظه مى دانند. (معافرى، سیره ابن هشام، ج2، ص240 و موثر، الإرشاد، ج1، ص110).

سعد بعداز آن که از بنى قریظه درباره قضاوت خویش تعهد گرفت اذعان کرد: قضاوت اینجانب این میباشد که مردان بنى قریظه کشته شوند و زنان و فرزندانشان اسیر و اموالشان بخش خواهد شد. فرستاده خداوند فورا این حکم را تأیید کرد و به گفته دارای شهرت مورخان حدود هفتصد تا هشتصد نفر یهودى از دم تیغ گذشتند. (معافرى، سیره ابن هشام، ج2، ص240؛ واقدى، المغازى ، ج1، ص512؛ زهرى، الطبقات الکبرى، ج2، ص57؛ یعقوبى، تاریخ، ج1، ص371؛ طبرى، تاریخ، ج2، ص249 و موثر، الارشاد، ج1، ص111).

مورد قتل عام بنى قریظه، در زمان هاى نو آیتم عیب گیری جدّى برخى سیره نویسان و دانشمندان تاریخ اسلام قرار گرفته، دلایل و شواهدى در ردّ یا این که دست‌کم شک و تردید در قصه دارای اسم و رسم اقامه شد‌ه‌است. (براى مثال نگاه نمائید به: محمد والیهود: نظرة جدیده، ص130 به آن‌گاه؛ شهیدى، تاریخ تحلیلى اسلام، ص88؛ زرگرى نژاد، تاریخ صدر اسلام، ص461). مهمترین و اصلى ترین نقدى که بر این ماجرا وارد میباشد، مخالفت قطعى آنان با طریق پیامبر خداست. سیره فرستاده اکرم(ص) بر مهربانى و عفووبخشش بود و فرستاده بسیارى از آن ها را که با اسلام دشمنى کرده یا این که فرد وی را آزار دادند، اعطا کرد. حتى از کسانى که فرمان قطعى اعدامشان را صادر کرده بود، سپری شد. در دشوارترین و لبریز تلفات ترین پیکار (بدر) که نبی فرمان داشت که اسیر نگیرد، صرفا هفتاد نفر از مشرکان کشته شدند و در هیچ نزاع دیگرى هم این رقم تکرار نشد. حکم اعدام را هم جز در مورد ها نادر جاری ساختن نکرد؛ بعد از آن چه‌گونه متصور میباشد گروهى بلندمرتبه را چنین قتل عام نماید و به اصطلاح با قتل شکیبایی (دستگیرى و اعدام) نابود نماید؟

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 127
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 92
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 197
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1131
  • بازدید ماه : 4201
  • بازدید سال : 8350
  • بازدید کلی : 9157
  • <
    پیوندهای روزانه
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    کدهای اختصاصی